loading...
نیوز نت
Admin بازدید : 52 چهارشنبه 20 خرداد 1394 نظرات (0)

دريافت فايل مطلب - جهان نيوز

خیابان قائم مقام اراک در درون خود ساختمان های نهادها و ادارات انقلابی همچون سپاه ... که در هیاهو روزگار گاهی مواقع چنان با بی خیالی و بی تفاوتی از کنار برخ مسائل رد ... در یک دست می گرفت و در دستی دیگر با لنگ حمام شیشه های ماشین ها را پاک می ... ولی چند ماهی است که وی با ماشین تریلی ۱۰ چرخ تصادف کرده است و از ناحیه ...

مرداد ۱۳۹۳ - گیس طلا - بلاگفا

از جويبارهاي كوچك رد شديم و گاوهاي خفته را بيدار كرديم و با چوب علفها را كنار زديم و .... پس اين همه دختر فشن و ارايش كرده كه با کفش پاشنه بلند امده بودند، اين همه پليس كه مرد ... خانه اي جداگانه براي خودش دارد، سر خيابان منتظر مانديم و ماشين شاستي بلندي با .... و در نهايت شرم اعلام مي كنم كه من و الهام با چنگيز عكس سلفي گرفتيم و البته ...

تیر ٩٠ - دل نوشته های یک مرد

برای هموطنمان که در خیابان سهواً جلویمان پیچیده شاخه و شانه می کشیم و پیش زن بچۀ خودمان ... گزد ولی سر تقاطع به اندازه ده ثانیه نمی توانیم منتظر عبور ماشین روبرویی باشیم. ... برای اینکه وارد محدوده طرح بشویم روی پلاک ماشین لنگ خیس می اندازیم تا ... وقتی خواستم زن بگیرم با خودم گفتم باید دختری از خانواده طبقه پایین بگیرم که ...

۵۳۰۰ كيلومتر دور ايران با دوچرخه - کانون گردشگران جوان ایران

به خودم كه اومدم يه ماشين سنگين بود كه از كوچه اي لا اقل 15 متر با من فاصله داشت رد شده بود. .... روز باراني ركاب بزني هرچه سريعتر اينكار را انجام بده و منتظر قطع شدن باران نباش. ... آنقدر زيبا كه زير باران ايستادم و دوربينم را درآوردم و چند تا عكس انداختم. .... شب هم رفتم كنار خيابان چادر زدم كه تا صبح 1 يا 2 ساعت بيشتر نخوابيدم ( از ...

Missing:

الف لام میم

یک سالن مستطیل شکل متوسط با سقفی بلند که چندان جذابیت خاصی از لحاظ تزئینات ... که این طرف میز منتظر ایستاده بودند گیلاسهای مشروب فرانسوی می دادند. ... دارند و عبور ماشین قدغن است، دو خط ریل تِرَم شهری از وسط خیابان می‌گذشت. ... مغازه‌ها و فست‌فودهای کنار خیابان بود شاید بتوانم یک حلال فروشی پیدا کنم.

خاطره ای از یک بعد از نصف شب تابستانی من . | محله نابينايان

تو اون تصادف من کنار خیابون بودم و راننده ی وانت نیسان که یه جوون کم ... وقتی با سویچ میخواست در ماشین رو باز کنه قفل مرکزی ماشین یه صدای وحشتناکی از خود در آورد. .... به حمام میرود همانطور که وارد میشده شروع میکند با طشت حمام تنبک زدن و ..... آویزان کردم و رو به خیابان ایستادم و منتظر ماندم، گاهی ماشینی با سرعت ...

من عاشق آدم‌های پولدارم - هفتمین روز

شیشه‌ی سمت‌ راست‌ ماشین‌ که‌ تا نیمه‌ پایین‌ رفت‌، انگشتش‌ را برداشت‌. ... زیپش‌ را باز کرد و منتظر شد تا صف‌ ماشین‌ها از حرکت ‌باز ایستاد. ... مرد احساس‌ کرد بوی ‌همبرگر به‌ مشامش‌ خورد، بوی‌ همبرگر با خیارشور و گوجه‌ی‌ تازه‌. ... چشمش‌ به‌ دختری‌ افتاد که‌ بارانی‌ کرم‌رنگ‌ بلندی‌ به‌ تن‌ داشت‌ و کنار خیابان‌ ایستاده‌ بود. ... تا لنگ‌ ظهر بخوابی‌.

Missing:

ﺩﺧﺘﺮ - ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ

ﻧﺼﻮﺡ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﻴﮑﺮﺩ !!!! ﺍﻋﺼﺎﺏ ﺯﻥ ﻫﺎ ... زیپش را باز کرد و منتظر شد تا صف ماشین ها از حرکت باز ایستاد. یکی یکی سی دی ها ... با سر به جوان هایی اشاره کرد که کنار خیابان ایستاده بودند و لبخند زد. مرد گفت ... تا لنگ ظهر بخوابی . بعدش هم پا ...

به دختری که سوار ماشینم شد و موبایلم را دزدید زنگ زدم،گفت ...

من که منتظر شنیدن پیشنهادی مثل این بودم، خیلی زود آماده شدم و سراغ منصور رفتم. همین که سوار ماشین شد، مزه‌پرانی‌هایش گل انداخته بود و با دلقک بازی‌های او ... همان لحظه چند پسر جوان از داخل خودرویی که کنار خیابان توقف کرده بود، پیاده شدند. ..... امیر تبریز اوغلی ضد لنگ وکیسه یکشنبه 9 شهریور 1393 - 10:26:37.

Missing:

گزارش خراسان از برخورد با مزاحمان خياباني در چند خيابان مشهد

مي گويند: «از خيابان مطهري شمالي آمديم، با اين پرايد و رنو و ال نود». ... پليس گفت: بکش کنار کارت دارم و رو به من کرد و گفت: برو هر چه مي خواهي از او بپرس. ... در همين حال سرنشين ديگر خودرو که دستش هم باندپيچي شده بود از ماشين پياده شد ... داخل يکي از کوچه ها دو سه دختر با ظاهري زننده و رنگ و لعاب هاي عجيب و غريب، ...

قصه های دوست داشتنی من

با همه تبادل لینک میکنم اگه با تبادل لینک موافقید فقط بگید با چی بلیکمتون شما هم من رو ... بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره .... عكس. {{{سلام من برگشتم دلم واسه همتون یک ذره شده بود.ببخشید که این آپ ... خلاصه كنار خیابون مثل همیشه منتظر بودیم تا یه ماشین نگه داره و مثل مور و ...

یارایرانی-اسم دختری که کفشش به سقف اتویوس میزنه

چیزی نگفتن و به رو به رو خیره شدن و ماشین هم با سرعت از اونجا دور شد" ... و اجازه نمی داد حمام را برایش قرق کنند. ... هوای دلچسب بهاری را در صبح منتظر بودم. ... همانی که ماشینها برای سوار کردنش کنار خیابان صفــــــ میکشند. ..... جواب معمای اسم وختر در اتوبوس | جان سینا تصادف با ماشین | جواب معما دختری دراتوبوس با لنگ کفش ب سقف زد ...

ردپای خيس باران

زن در را بست و دوید و کنار دختر که از پنجره بیرون را نگاه می کرد، ... دیش های بزرگ و کوچک ماهواره از بالای پشت بام پرت می شدند توی خیابان و چند سرباز تکه های له شده را برمی داشتند .... اوستا جعفر با کارگر حمام دست داد: چطوری ممدحسن، کیفوری؟ ... مطمئن شوی ماشین پراید سفید همانجا پشت درخت پیر چنار منتظر است.

فريدون فرخزاد مردي كه از نو بايد او را شناخت م.صدر - قسمت یازدهم

صدر - قسمت یازدهم - وبلاگی با موضوع های: ادبی ، اجتماعی،شخصی. ... وارد نكرد و یا دختر دیگری كه روی صورت داریوش اسید پاشید كه او را روانه بیمارستان كرد ... آمدهای فریدون مواظب و یا بهتر بگویم منتظر چنین افرادی بودیم و متخصصین شهربانی هم .... نرسیده بودیم كه ناگهان چهار نفر از پشت درخت و پشت ماشینی كه در كنار خیابان پارك بود ...

پرتال شورای اسلامی شهر تهران | احمد مسجد جامعی

اين سرنوشت محتوم همه خانه هاي قديمي اين کوچه و شهر و خيابان بوده که نشان هاي خاطره ... يک شبستان کوچک با قدري فاصله از صحن مسجد در کنار حمام هاي محله، حمام شيخ .... مي پرداخت و با نوشته اي يادآوري مي کرد که صورت با ماشين اصلاح مي شود. در يکي از کوچه هاي فرعي محله نيز دختر جواني با پدر و مادرش زندگي مي کرد که ...

ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ

با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه .... زیپش را باز کرد و منتظر شد تا صف ماشین ها از حرکت باز ایستاد. یکی یکی ... چشمش به دختری افتاد که بارانی کرم رنگ بلندی به تن داشت و کنار خیابان ایستاده بود. .... تا لنگ ظهر بخوابی . .... یکی تمیز و دیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند.

زیر درخت بلوط::پایگاه خبری تحلیلی ابر چای | ABARCHAY.IR

آقای قد بلند اولین کسی است که ماشین اش را از پارکینگ بیرون می آورد و با ... بلند اش که همیشه از زیر روسری پیداست روی او گذاشته ام ، دختری که موهای به این ... خیابان را فرا می گیرد و تنها موتور و ماشین ها هستند که هرازگاهی با صدایی ... اما این بار حس عصبانیت شدیدی دارم و با خودم عهد بستم که هرگز منتظر نگاه کردن و ...

اطرافیان خود را بشناسید

دختر خانواده همراه با مادرش کنار حوض روی تخت چوبی نشسته اند و یک ظرف ..... از خانه حاضر يراق باشد و هر روز و هر ساعتى که شما بخواهيد همراه شما به کوچه و خيابان بيايد. ..... زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شكايت منتظر تمام شدنش ميشوند. ... يك مرد حداكثر 6 قلم جنس در حمام خود داد - مسواك، خمير دندان، خمير اصلاح، خود تراش، يك قالب ...

بادل من بساز | فاطمه صالحی - صفحه 2 - انجمن های ایران پردیس

_سر صبحي چيه دختر؟ لنگ ظهره. كيوان ميگه با هم قرار داشتيد نرفتي. مثل فش فشه از جا ... كارت ماشين و گواهي نامه ام را داد دستم و بعد يك كارت داد و گفت: _اين كارت كيوانه، ارام ..... خانم منشي كنار خيابان ايستاده بود و منتظر تاكسي بود ولي همه توجه اش به من بود. كمي بعد عارف هم سر ..... بعد از ناهار رفتم حمام. يكي از بهترين ...

4 - هزاران زن مثل من

دختر تهرونیه با پسر اصفانیه دوس بودن رفتن خرید …. دختره یه ... وقتی موهاتون رو بعد از حمام سشوار میکنید،سشوار رو تو حالت روشن از برق بکشید.

بهمن ۱۳۹۳ - قصه های خانه ی بی بی رعنا

الهی که همه اونایی که منتظر بچه دار شدنن به آرزوشون برسن! ... به یاد می آوردم که بعد از حمام موهایمان را با سشوار خشک می کرد تا سرما نخوریم. ... این دَم عیدی خیابان درختی آن قدر غلغله بود که جای سوزن انداختن نبود. نگاهم به جمعیت بود و فکرم هزاران جای دیگر. یک دفعه پاکت شیرکاکائو شوت شد طرفم و خورد به دستم و پرت شد کنار آشغال های ...

قسمت یازدهم - بهترین های نت

یعنی به مویی بند بود كه خوشبختانه مامورین كمكی از داخل هتل به بیرون آمدند و با ... یا اینكه چندی قبل از آن دختری اسید روی صورت جناب آقای منوچهر وثوق ریخته بود كه ... فریدون مواظب و یا بهتر بگویم منتظر چنین افرادی بودیم و متخصصین شهربانی هم .... بودیم كه ناگهان چهار نفر از پشت درخت و پشت ماشینی كه در كنار خیابان پارك بود و از ...

داستان کوتاه - شهرآفتاب - بلاگفا

پسر کوچولو بزرگترين و قشنگترين تيله رو يواشکي واسه خودش گذاشت کنار و بقيه رو. ... همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابيد و خوابش برد. ..... حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند، تنبل نماها تاب حرارت را ... او پدر پسر را ديد که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود.

رمـــــان هـایـــ عـاشـقــــانـــــه رمان بمون کنارم

پیراهنی اندامی وتنگ به رنگ مشکی با شلوارجین همان رنگ به تن داشت. ... وبدون این که منتظر جوابی ازشمیم باشد دست اورا کشید وبه جلو حرکت کرد. ... تا وقتی که ارمیا ازساختمان بیرون می رفت وسوار ماشین می شد جمعیت همراه او راه می رفتند. ...... که پیداش شه شمیم بازهم به خیابان نگاه کرد وگفت : – باشه دختر دوباره سوال کرد: – دانشجویی؟

مجله‌ی هزارتو

یک تابستان دیگر در خانه‌ی مهندس معماری بودیم که تقریبن همه‌چیزش با کنترل‌ از راه ... در روزهای گرم تابستان چه‌قدر رنگ‌پریده به‌نظر می‌رسیدند- و به خیابان عریضی برد، و مقابل ... کاغذ تایپ، پاکت‌های بزرگ، یک ماشین تایپ، یک تلفن، و چند دفتر راهنمای ... کنار آتش بخاری دیواری، و گفت-و-گو درباره‌ی نوشتن، درباره‌ی آنچه می‌نوشتیم، و ...

رمان تلافی ... و اما عشق 21 - رمــــان ...... رمان ...... رمــــان

نفس به اجبار سر جایش نشست اما دلهره داشت، می ترسید ماشین درست نشود و آنها بین راه بمانند. ... نگاهگرفت تا خیانت کار نباشد و موفق شد دختر خاله اش را آنقدر در ذهنش بزرگ کند ... نادیا ترجیح می داد در کنار شاهکار باشد اما نتوانست نه بگوید و با نارضایتی .... از حمام که بیرون آمد با موهایی که خیس بود روی تختش دراز کشید و به آینده ی ...

تلخ تر از زهر خیانت/ خوش تر از عطر تادیب

سال بعد هم با تمام تلخی ها و شیرینیهایش گذشت و من و ناصر در کنار بچه ها زندگی می کردیم. ... سال 88 یک خبر مثل بمب توی فامیل پیچید و اینکه دختر حاجی فرار کرده! ..... دیدم مامان و آوای کوچک منتظر ما هستند و غذا را آماده کرده اند که ما برویم بخوریم. .... مامان ولی مامان سر کار بود و مجبور شدیم تا ساعت سه و نیم توی ماشین تو خیابان بمانیم.

روزهای آب دهانی - Café Musical

هار كه خورديم، گفت مي خواهد كمي توي خيابان ها ماشين سواري كند و حوصله ي ... و وقتي كه ازش پول خواستم آويزانش كرد به ميخ پشت در كنار عكس چه گوارا و هنوز ... دست كرد توي كيفش و چهار تا پنج هزار توماني نو، با دو تا هزار توماني گذاشت روي هم و داد دست دختر و همه ... دكلمه ي شعرهاي حسين را گذاشتم و يك راست رفتم توي حمام.

مطالب جدیدتر - بچه هاي باشگاه بدنسازي

ایا در پس تمام این خیانتها روباهی نبود که منتظر ... هفته ای یک بار حمام بروید اون هم به صورت گروهی یعنی بانوان با هم بروند و اقایان با هم! ... دانشگاه موجود میباشند که ماشین دارن تنها کافی است یکم زرنگ باشید تا از این موجودات به عنوان .... کنار خیابان با تنی چند از رفقا پاتوق کرده بودیم و در حال بررسی اوضاع اقتصادی سیاسی ورزشی ...

رمان تنها با تو/مریم جعفری/تایپ - تالارهای ایرانی سلام

میخواستم یه رمان قدیمی از مریم جعفری به نام تنها با تو رو بذارم . ... عاطفه درحالیکه کنار پنجره اتاق نشسته بود و بیرون را تماشا میکرد .... ولی افسوس که مادرم میگه تو دختری جوان هستی من نمیتونم بگذارم هر جایی کار کنی . ... با عجله گام برداشت و به خیابان اصلی رسید . .... مادر آنقدر خسته بود که توان حمام رفتن نداشت .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 593
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 36
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 273
  • آی پی دیروز : 138
  • بازدید امروز : 494
  • باردید دیروز : 155
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 830
  • بازدید ماه : 830
  • بازدید سال : 14,596
  • بازدید کلی : 250,880
  • کدهای اختصاصی
    X بستن تبلیغات
    گيره كوچك كننده بيني
    X بستن تبلیغات
    گردنبند مرغ آمين